خبرگزاری تسنیم،سعید شیری: افغانستان کشوری است با موقعیتی ژئوپلیتیکی بینظیر در قلب آسیا که همچون پل ارتباطی میان آسیای مرکزی، جنوب آسیا و غرب آسیا عمل میکند. این سرزمین کوهستانی و پهناور، با مرزهای مشترک با ایران، پاکستان، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، در طول تاریخ گذرگاه کاروانها، مهاجران و اندیشهها بوده است. افغانستان با زبانها و فرهنگهای متنوع، بخشی از حوزه تمدنی مشترک ایران و منطقه بوده و میراثی غنی از ادبیات، شعر، هنر و اندیشه اسلامی در خود جای داده است.
این کشور، با وجود اکثریت مسلمان (شامل شیعه و سنی) و اقوام گوناگون همچون پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک، الگویی کمنظیر از همزیستی دینی و فرهنگی را در تاریخ خود به نمایش گذاشته است. امروز، در شرایطی که چالشهای سیاسی، اقتصادی و خارجی بر وحدت ملی فشار وارد میکنند، تأکید بر اشتراکات دینی، زبانی و تمدنی میتواند افغانستان را نهتنها در مسیر ثبات داخلی، بلکه در جایگاه یک بازیگر تأثیرگذار در همگرایی جهان اسلام قرار دهد. حفظ و تقویت این وحدت، کلید عبور از بحرانها و بسترساز شکلگیری همکاریهای پایدار منطقهای است.
در گفتوگویی که با سید روحالله حسینی رایزنی فرهنگی ایران در کابل داشتیم، او با نگاهی جامع به موقعیت ژئوپلیتیکی و فرهنگی این کشور، بر اهمیت اشتراکات عمیق تاریخی، ادبی و دینی افغانستان با ایران تأکید کرد. وی معتقد است که این اشتراکات نهتنها میتواند پایهای برای روابط مستحکم دو کشور باشد، بلکه الگویی الهامبخش برای همگرایی در جهان اسلام نیز فراهم میآورد. حسینی همچنین با اشاره به چالشهای موجود ـ از حساسیتهای زبانی میان پشتو و فارسی گرفته تا بحران مهاجرت و فشارهای اقتصادی ـ بر این نکته پای فشرد که راه عبور از مشکلات، تمرکز بر نقاط وحدتآفرین و پرهیز از دامنزدن به شکافهای قومی و زبانی است. به باور او، همافزایی نخبگان، حمایت نهادهای فرهنگی و هماهنگی حاکمیتها میتواند افغانستان را به شریک راهبردی ایران و یکی از محورهای ثبات و تعامل در منطقه بدل کند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
دشمن به دنبال فاصله انداختن بین اتحاد ایران و افغانستان است
* با توجه به مشترکات عمیق تاریخی، ادبی و عرفانی ایران و افغانستان و پیشینه «خراسان بزرگ»، رایزنی فرهنگی چه ابتکاراتی برای بازگرداندن این میراث مشترک به متن هویت جوانان و تقویت وحدت ملی در برابر شکافهای قومی و زبانی دنبال میکند؟
افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین نقاط اشتراک تاریخی، ادبی، عرفانی با ایران را در طی صدهها و قرون گذشته داشته و اکنون آنچنان که باید و شاید از این ظرفیت استفاده نمیشود. دلایل متعددی میتوان برای این مسئله برشمرد که از مهمترین آنها تحولات و تغییرات سیاسی طی چهار دهه گذشته در افغانستان بوده و در حال حاضر نیز به دلیل عدم تناسب همکاریها در سطحی که بتواند پاسخگوی نیازهای دو کشور باشد، موجب شده که به نوعی ابتکارات موجود در استفاده و بهرهمندی از میراث مشترک ایران و افغانستان آنچنان که باید و شاید به سطح قابل قبولی نرسد.
شعائر شیعه نزد سنیان پاکستان ارزش یکسانی دارد/ جنایتهای صهیونیستها در سایهی عدم همبستگی امت است
بیتردید آنچه که میتواند ایران و افغانستان را ـ با توجه به عمق دامنه اشتراکات تاریخی، ادبی و عرفانی ـ به حد اعلایی از همکاریهای دو طرف برساند، تأکید بر میراث مشترک این سرزمینِ گسترده فرهنگی و تمدنی است. دشمنان روابط بین دو کشور تلاش زیادی دارند که بتوانند از شکافهای موجود قومی و زبانی در افغانستان بهره برده و به این شکافها ضریب داده و فاصله اتحاد ملت افغانستان را با یکدیگر افزایش دهند و از سوی دیگر روابط بین افغانستان و ایران را با چالشهای مختلفی مواجه سازند.
به نظر میرسد بر اساس نگاه دو طرفه حاکمیتی و مردمی در افغانستان و با ایجاد بستههای پیشنهادی همکاری بر مبنای فرهنگ مشترک و تمدن هماهنگ بین ایران و افغانستان میتوان نگاه جدیدی را در رابطه با «افغانستانِ نوین» بر مبنای همکاریهای دوجانبه و بر پایه تأمین منافع ملی مد نظر قرار داد. آنچه که مایه تلاش و جانمایهی پیگیریهای دو طرفه میتواند باشد، ایجاد نیاز دو طرفه به فضای همکاری در برابر نگاه قوممحور و زبانمحور است.
افغانستان میتواند ذخیرهگاه فرهنگی و تمدنی ایران قرار گیرد و از سوی دیگر ایران هم میتواند به عنوان ذخیرهگاه بزرگ فرهنگی و تمدنی افغانستان به شمار آید. اگر حاکمان دو کشور در این عرصه بتوانند به یک ادبیات واحد و نقطهی مشترک برسند و در پیمانههای مشخص، همکاریهایی را در بازههای زمانی معین تعریف کنند، به نظر میرسد میتوان از ظرفیتهای دو کشور در راستای تأمین منافع و تقویت بنیانهای فرهنگی و تمدنی گامهایی برداشت.
ایران به دنبال ایجاد اتحاد و تقویت وحدت ملی با افغانستان است
* در شرایطی که افغانستان هنوز با تهدید گروههای افراطی و تکفیری مواجه است، نقش دیپلماسی فرهنگی در پیوند گفتمان «وحدت اسلامی» با «مقابله فکری و فرهنگی با افراطگرایی» چگونه تعریف میشود و رایزنی فرهنگی چه پروژههایی را در این زمینه فعال کرده است؟
آنچه که باید در نظر گرفته شود این است که در افغانستان چنین برداشت نشود که ایران به دنبال ایجاد شکاف قومی و زبانی در بین ملت افغانستان است؛ بلکه برعکس، ایران به دنبال ایجاد اتحاد و تقویت وحدت ملی و پر کردن شکافهای قومی و زبانی در راستای همگرایی منطقهای است. متأسفانه برخی برداشتهای اشتباه در طی سالهای گذشته موجب فرصتسوزیهایی در روابط دو طرفه شده است.
اکنون طالبان و حاکمیت امارت اسلامی، چنانچه شناخت کافی از اهداف ثمربخش و وحدتآفرین جمهوری اسلامی ایران داشته باشند، میتوانند به ایران به عنوان تکیهگاهی محکم در راستای پر کردن شکافهای قومی و زبانی حساب کنند و ایران نیز میتواند با کمک به زمینههای فرهنگی و تمدنی افغانستان، هر آنچه که بر مشترکات عمیق تاریخی، ادبی و عرفانی بوده و پیشینه گذشتهی ما را غنی ساخته، از این سطحی که هست غنیتر و عمیقتر کند.
حساسیتهای زبانی بین ایران و افغانستان ناشی از جولان رسانههاست
* با وجود حساسیتهای زبانی میان فارسیزبانان و پشتونها، چگونه میتوان زبان فارسی را نه بهعنوان عامل تمایز، بلکه بهعنوان پل ارتباطی و نماد هویت مشترک تقویت کرد و این رویکرد در تعاملات فرهنگی دو ملت چگونه پیاده شده است؟
پس از روی کار آمدن امارت اسلامی، در طی چهار سال گذشته آنچه که در رسانهها رد و بدل میشود، حاکی از بهوجود آمدن حساسیتهای زبانی میان فارسیزبانان و پشتونها در افغانستان است. این موضوع بیشتر برد رسانهای دارد و جولان رسانهها در فضای مجازی است.
اما آنچه که در درون افغانستان وجود دارد، گذشته از برخی برخوردهای سلیقهای و محدودیتهای زبانی و پیشینههای منطقهای، با عبور از این مسائل، در سطح حاکمیت ـ بر اساس آنچه که رهبر طالبان اعلام کرده ـ هیچگونه شکافی بین زبان پشتو و فارسی نباید باشد. دوئیت بین زبان فارسی و پشتو میتواند موجبات تخریب پیشینهی تمدنی و فرهنگی افغانستان را بهدنبال داشته باشد. از طرفی نمیتوان منکر برخی برخوردهای سلیقهای از سوی هم پشتو زبانان و هم فارسیزبانان گردید.
با این وجود به نظر میرسد زبان پشتو و زبان فارسی مکمل یکدیگر در راستای تشکیل تمدن بزرگ اسلامی در سرزمین افغانستان میتوانند باشند. زبان فارسی نه رقیب زبان پشتو که بهعنوان مقوّم آن شناخته میشود و زبان پشتو نیز در کنار فارسی میتواند در ایجاد زبان قوی و بیان مشترک زیر چتر فرهنگی و تمدنی افغانستان ایفای نقش کند. در تعاملات فرهنگی بین دو ملت، باید با احترام به زبان پشتو، پیشینهی دیرینه و قدمت زبان فارسی را نیز در نظر گرفت و ظرفیت آن را فرصتی برای گسترش مفاهیم پشتوزبانی در نظم و نثر جای داد.
زبان پشتو و زبان فارسی مکمل یکدیگر در راستای تشکیل تمدن بزرگ اسلامی در سرزمین افغانستان میتوانند باشند. زبان فارسی نه رقیب زبان پشتو که بهعنوان مقوّم آن شناخته میشود. هر که گمان کند زبان فارسی عرصه را بر پشتو تنگ میکند، دچار اشتباه فاحش شده است، و هر که تصور کند زبان پشتو در صدد حذف فارسی است، ظرفیت و قدمت فارسی را درنیافته است.
حرکتهای غنایی در بخش فارسیزبانان و پشتوزبانان و کاهش حساسیتها میتواند نماد هویت مشترک و پل ارتباطی در تقویت تعاملات فرهنگی دو ملت ایران و افغانستان باشد. زبان فارسی نه حذفشدنی است و نه آسیبپذیر، و زبان پشتو نیز واقعیتی موجود و باقیمانده که نه حذفشدنی است و نه ظلمپذیر. این دو زبان میتوانند مانند دو برادر، در آیندهٔ افغانستان بهعنوان ثمرهٔ مشترک تمدنی و فرهنگی نقش بیافرینند.
هر که گمان کند زبان فارسی عرصه را بر پشتو تنگ میکند، دچار اشتباه فاحش شده است، و هر که تصور کند زبان پشتو در صدد حذف فارسی است، ظرفیت و قدمت فارسی را درنیافته است. رویکرد کنونی حاکمیت افغانستان عبور از تمایزات زبانی و تقویت هر دو زبان اصلی کشور برای ترسیم هویت ملت افغانستان است. این سیاست میتواند در تعاملات فرهنگی با ایران نیز ـ به عنوان نمادهای مقوم فرهنگ و تمدن ـ بازتعریف شود.
در مجموع، تمرکز بر تفاوتهای شکلی و محتوایی دو زبان، نه لازم و نه واجب است. بهتر است بر نقاط مشترک آنها برای ایجاد هویت همگرایانه، نخست میان ملت افغانستان و سپس بین دو ملت دوست و برادر ایران و افغانستان، تکیه شود.
* وضعیت کنونی افغانستان ــ با فشارهای اقتصادی و چالشهای مهاجرتی ــ چه فرصت و چه خطری برای روابط فرهنگی ایران و افغانستان ایجاد کرده و رایزنی فرهنگی چگونه از بسترهای آموزشی، هنری و رسانهای برای مدیریت این شرایط بهره میگیرد؟
افغانستان در شرایط فعلی با فشارها و چالشهای گوناگون اقتصادی و مهاجرتی روبهروست. پس از گذشت چهار سال، این کشور همزمان در حال بازسازیهای روساختی و زیربنایی است. از سوی دیگر، با تکمیل ظرفیت ایران و پاکستان در پذیرش مهاجران، این دو کشور ناچارند بازگشت افغانستانیها را ـ با حفظ کرامت آنان ـ به سرزمینشان مدیریت کنند.
افغانستان اکنون نیازمند زیرساختهای لازم برای پذیرش موج بازگشت مهاجران از ایران و پاکستان است؛ موجی میلیونی که در شرایط دشوار اقتصادی، میتواند به چالش بزرگی بدل شود.
اگر ایران با رویکرد فرهنگی و فرصتمحور به مهاجران افغانستانی در خاک خود بنگرد و بازگشت آنان را با هماهنگی حاکمیت افغانستان، در مراحل مختلف و همراه با پشتیبانی در حوزههای آموزش، اشتغال، مسکن، نیازهای عاطفی و خانوادگی سامان دهد، بسیاری از تهدیدهای حوزه مهاجرت میتواند به فرصت تبدیل شود.
روابط فرهنگی ایران و افغانستان ایجاب میکند که دو کشور بهویژه در شرایط فعلی افغانستان، درک دقیقی از حساسیتها و جزئیات موضوع مهاجرت داشته باشند، زیرا هر فرصتی که برای مهاجران بازگشته فراهم نشود، به سرعت به تهدید تبدیل میشود. رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، در کنار حوزههای آموزشی و هنری، تلاش کرده این ضرورت را به افکار عمومی منتقل کند. هرچند شرایط کنونی ایران، هشدارهای دولت، محدودیتهای زمانی، و هماهنگیها با حاکمیت افغانستان، نیازمند پیوست رسانهای و توجه جدی به ابعاد عاطفی و اجتماعی بازگشت مهاجران است.
افغانستانیها ایران را خانهی خود میدانند، لذا بازگشت باید با تکریم، محبت و لحاظ ملاحظات انسانی همراه باشد. رایزنی فرهنگی ایران، با روابط فعال با حاکمیت افغانستان از یک سو و جامعهٔ مهاجران در ایران از سوی دیگر، میکوشد بستر همدلی، همراهی و هماهنگی را هم در سطح دولتها و هم در سطح مردم فراهم سازد، تا بازگشت مهاجران با کمترین چالش انجام شود.
البته نمیتوان از نقش رسانههای معاند غافل شد؛ رسانههایی که میکوشند روابط ایران و افغانستان را تخریب کرده و مسئلهٔ مهاجرت را بهعنوان بحران رو به رشد معرفی کنند. به نظر میرسد با مدیریت رسانهای دو کشور، این هجمهها قابل خنثیسازی است و در عین حال باید به افغانستان کمک شود تا فشار اقتصادی کمتری بر بازگشتکنندگان وارد شود و آنان در مسیر بازگشت و سازگاری با وطن دچار آسیب نشوند.
مسئلهٔ فلسطین ظرفیت راهبردیِ وحدت ایران با افغانستان است
* در مقایسه با مدلهای وحدتسازی در دیگر نقاط جهان اسلام (مثل اتحادیه اروپا برای غرب)، چه ظرفیتهایی در افغانستان وجود دارد که بتوان از طریق هنر، رسانه و نخبگان فکری، پروژهای پایدار برای همگرایی مذهبی و فرهنگی ایجاد کرد؟
افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین اشتراکات را با ایران در عرصههای اجتماعی، علمی، فرهنگی، دینی، جغرافیایی، تاریخی و مرزی دارد. اگر ایران و افغانستان بتوانند با فعالسازی ظرفیتهای موجود در هر دو فرهنگ و هر دو تمدن، نوعی وحدتسازی مشخص را بین خود ایجاد کنند، این تجربه میتواند بهعنوان الگویی برای سایر کشورهای اسلامی مطرح شود.
بیتردید با استفاده از نخبگان فکری و ابزارهای هنر و رسانه میتوان رویکردی همگرایانه مذهبی و فرهنگی میان ایران و افغانستان ایجاد کرد. این مسأله قابلیت آن را دارد که در مقاطع مختلف بازتعریف شود و با هماهنگی حاکمیتهای دو کشور، به پروژهای پایدار بین ایران و افغانستان بدل شود.
هرچند اتحادیههایی که در غرب شکل گرفتهاند، بیشتر بر اساس ملاحظات مادی و منافع دنیوی آنان است، اما بین ایران و افغانستان علاوه بر منافع ملی مشترک، نقاط مشترک قدیمی و جدیدی نیز وجود دارد که میتواند وحدت رویهای ویژه میان این دو کشور را به جهان اسلام معرفی کند.
تأکید دو کشور بر موضوعاتی همچون فلسطین، مقابله با استکبار جهانی، خودکفایی درونی، استقلال سیاسی با محوریت دین و سایر پیوندهای دینی، مذهبی، ادبی و تمدنی، میتواند نوعی مدل وحدتگرایانه بین ایران و افغانستان ایجاد کند تا خود آغازی برای وحدت کشورهای مسلمان باشد.
ایران و افغانستان از گذشته تا امروز دارای زبان مشترک، تمدن مشترک، فرهنگ مشترک و جغرافیای مشترک بودهاند و این اشتراکات میتواند به الگویی فعال، پویا و پایدار برای دیگر کشورهای مسلمان ـ که نقاط مشترک کمتری با یکدیگر دارند ـ بدل شود. استفاده از ظرفیتهای هنری و رسانهای میتواند در این مسیر نقشآفرینی کند.
با حضور دو بخش نخبگانی و عموم مردم، میتوان برای هر کدام از این طیفها وظایفی تعریف کرد تا ظرفیتهای بین دو کشور فعال شود و در عین پرهیز از مسائل اختلافبرانگیز، بر موضوعات وحدتآفرین تأکید شود.
به نظر میرسد اگر افکار عمومی دو کشور از یک سو و حاکمیتهای دو کشور از سوی دیگر با نگاهی معطوف به تأمین منافع ملی و منافع جهان اسلام و مقابله با مخالفان اسلام وارد میدان شوند، در آینده نزدیک میتوانیم شاهد شکلگیری اتحادیهای اسلامی در برابر اتحادیههای غربی باشیم. به امید آن روز.
انتهایپیام/