در سمینار انقلاب اسلامی مطرح شد؛

رمز بقای انقلاب اسلامی، حل بحران هویتی جدید است

سمینار «انقلاب اسلامی: ذات و رمز تداوم و بقای آن» به‌مناسبت چهل‌وچهارمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران، با حضور اندیشمندان و صاحب‌نظران در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، برگزار شد.

به گزارش ذاکرنیوز، سمینار «انقلاب اسلامی: ذات و رمز تداوم و بقای آن» به‌مناسبت چهل‌وچهارمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران، با حضور اندیشمندان و صاحب‌نظران در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، برگزار شد.


در بخش اول این برنامه قاسم زائری رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ضمن خیرمقدم به مهمانان، یکی از دلایل برگزاری این سمینار را تشکیک ایجادشده در ماهیت انقلاب اسلامی بعد از اغتشاشات اخیر دانست و گفت: یکی از پیامدهای سوء حوادث اخیر، تشکیک در ماهیت انقلاب اسلامی و به‌نوعی جاانداختن این گزاره بود که انقلاب اسلامی دیگر تمام شده و ما از آن عبور کرده‌ایم. از همین جهت ضرورت داشت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر هواداران و علاقه‌مندان به این انقلاب دورهم جمع شوند و اتفاق‌نظر خود را حول این میثاق مشترک ملی نشان دهند. با تمایز بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، علی‌رغم انتقاداتی که به جمهوری اسلامی داریم، وظیفه داریم همیشه و همواره درباره انقلاب اسلامی و این میثاق مشترک ملی، بحث و گفت‌وگو کنیم.


انقلاب اسلامی در ذات خود، یک حرکت شاعرانه است


در ادامه محمدمهدی سیار از ماهیت شاعرانگی انقلاب اسلامی سخن گفت و ابراز کرد: اگر شعر را تلاش برای عبور از ظاهر به باطن عالم بدانیم، انقلاب اسلامی دارای این ویژگی است. انقلاب اسلامی در ذات خود، یک حرکت شاعرانه است و دعوتی است برای عبور؛ عبور از مناسبات و قواعد ظاهری عالم و وصول به باطن آن. این ذات شاعرانه، خودش شعرساز بود؛ به‌طوری‌که پرترنم‌ترین و پرنغمه‌ترین انقلاب تاریخی از نظر سرودها و شعارهای زیبا، انقلاب اسلامی ایران بود که این البته با روح ایرانی که نگاه زیبایی‌شناختی به زبان و جهان دارد، همتراز و همراه بود. یعنی انقلاب اسلامی درحقیقت، جلوه‌گرشدن همین میل تمدنی ایران به عبور از ظاهر به باطن عالم است. به همین دلیل است که شاعرانه است.


همچنین، بزرگان انقلاب اسلامی مثل حضرت امام هم، شخصیت شاعرانه دارند. مردم در چهره او علاوه‌بر یک فقیه، عالم و سیاستمدار، نوعی شاعرانگی هم می‌دیدند. حضرت امام میراث‌دار و سخنگوی پیشینه‌ای عمیق و عرفانی بود که مردم آن را حس می‌کردند. ایشان از دوران جوانی خود، یکی از جدی‌ترین اوقات عمرشان را به مطالعه ادبی و سپس سرودن اشعار اختصاص دادند. این روح شاعرانگی در شهیدان به‌عنوان پیش‌برندگان انقلاب هم دیده می‌شود. با هیچ نگاه و تفکری جز نگاه و تفکر شاعرانه نمی‌توان درباره شهادت اندیشید. از شهید سلیمانی در لحظه شهادتش، علاوه‌بر دیگر وسایل همراه، کتابی از شعر هم به‌جای مانده که نشان می‌دهد شهید بزرگوار از آن‌ها انرژی می‌گرفته تا بتواند در عالم بیرون کاری کند. هر تصویری که از خلوت حاج قاسم آمده، یک تصویر شاعرانه است. بنابراین عمل انقلابی جز با خلوت شاعرانه امکان‌پذیر نیست. هرکسی که قدمی در مسیر این انقلاب برداشته، حتماً خلوت شاعرانه هم داشته است.


او رمز بقای انقلاب را هم همین شاعرانگی دانست و افزود: علت محدثه، علت مبقیه هم هست. وقتی انقلاب اسلامی را برآمده از یک سنت ادبی عرفانی عمیق می‌دانیم، قطعاً رمز بقای آن هم در تدام این نگاه است. هرجا از این نگاه شاعرانه بهره‌مند شدیم، این انقلاب پیش رفته است که نمونه‌های آن را می‌توانیم در کارهای جهادی و یا در دفاع از حرم ببینیم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری به این نگاه نیاز داریم و باید بتوانیم این گوهر را حفظ کنیم.


انقلاب اسلامی ریشه در تاریخ فکر و فرهنگ ایرانی دارد


علی‌محمد مؤدب سخنران دیگر این برنامه با بیان اینکه انقلاب اسلامی ریشه در تاریخ فکر و فرهنگ ایرانی دارد، اظهار داشت: به گمان من انقلاب اسلامی از سال ۴۲ یا ۵۷ شروع نشده است. انقلاب اسلامی ریشه در تاریخ فکر و فرهنگ ایرانی دارد و حرکتی است که از دوره فردوسی، سنایی و … شروع شده است. منتها همه آن‌ها در شخصیت حضرت امام به هم رسید و فقه، عرفان و شعر کنارهم قرار گرفتند. شعر، جریانی است که همه رودخانه‌ها در آن به هم می‌رسند اما متأسفانه در دوره مدرنیزاسیون اجباری رضاشاه، شعر در نظام آموزش به زیر کشیده شد و همین باعث شد طی ۱۰۰ سال اخیر در تربیت انسان ایرانی، مشکل داشته باشیم. خیلی از اشعار و متون ادبی ما با انقلاب اسلامی معنا شدند. برخی از سرودهای انقلابی، کلمات مولاناست. گویی که گمان می‌کنیم مولانا در آن دوره برای این اتفاق شعر گفته است. یا جهاد سازندگی به قدری شاعرانه است که ما گمان می‌کنیم طراح آن سهراب سپهری بوده است.


او با تفکیک نوع نارضایتی موجود در انقلاب اسلامی از سایر نارضایتی‌ها، اضافه کرد: هرچند که در انقلاب اسلامی نارضایتی‌های سیاسی، اقتصادی و … سهم داشتند، ولی نارضایتی جوهری که منجربه انقلاب اسلامی شد، آن نوعی بود که زمان سنایی شروع شده بود. نارضایتی سنایی، نارضایتی از مواجهه با خودش بود. جنس انقلاب ما با دیگر انقلاب‌ها فرق می‌کرد؛ چنین نبود که دعوایی در جایی شروع کند و بزرگ شود و منجربه به تغییر سیستم شود. این واقعه، یک واقعه جانی و در خلوت است که صورت جمعی هم پیدا کرده است. انقلاب اسلامی تکلیف‌ها را افزایش داد نه مطالبات را. یعنی انقلاب اسلامی به دنبال گرفتن نبود؛ به دنبال این بود که بتواند کاری کند. مفهوم برادری که در انقلاب اسلامی زنده شد، مفهومی بسیار شاعرانه در معنای عمیقش است که «دیگری» در آن معنا ندارد. در تمام تاریخ ادبیات ایران، «دیگری» وجود ندارد. از این‌رو انقلاب اسلامی به مفهوم فرهنگی، انقلابی به‌شدت ایرانی است و از آن‌جایی‌که تحولی درونی است، یک حرکت بی‌پایان است.


شاخص اول در حفظ، تداوم و بقای انقلاب اسلامی، اتصال به ولایت است


در ادامه محمدهادی همایون ضمن اشاره به ادعای برخی اهالی فکر درباره «سقوط» و «ریزش انقلابی»، جامعه ایران را جامعه‌ای در مسیر دانست و ابراز کرد: برخلاف دیدگاه‌ها و سیاه‌نمایی‌های برخی جریان‌ها، ما در اکنون جامعه ایرانی نه تنها درگیر مسأله خاصی نیستیم که اتفاقاً به درستی در مسیر قرار گرفته‌ایم. در این راستا، امام باقر (ع) در حدیثی قدسی می‌فرمایند: «‌خدای تبارک و تعالی فرموده است: هر آینه عذاب می‌کنم هر رعیتی را که در اسلام با پیروی از امام ستمگری که از جانب خدا نیست دینداری کند؛ اگرچه آن رعیت نسبت به اعمال خود نیکوکار و پرهیزگار باشد و هر آینه درمی‌گذرم از هر رعیتی که در اسلام با پیروی از امام عادل از جانب خدا دینداری کند؛ اگرچه آن رعیت نسبت به خود ستمگر و بدکردار باشد». بر این اساس، خداوند فرد مسلمانی که به زیر پرچم مثلاً دولت کانادا رفته را علیرغم آنکه می‌کوشد به تمامه تکالیف دینی‌اش را به جا آورد، عقوبت می‌کند و در مقابل رعیتی را که ولایت امام عادلی که خداوند معین کرده را می‌پذیرد، عفو می‌کند هر چند که در اعمال ظاهری و در انفس‌اش خطاکار و ظالم باشد. اما چرا؟ چون چنین فردی در مسیر است و اگر خطایی دارد به خاطر ماندن در مسیر، اصلاح‌پذیر است. اما در طرف مقابل، آنکه به زیر پرچم غیر رفته‌است به درخت پربار اما بی‌ریشه‌ای‌ می‌ماند که بعد از مدتی زمین می‌خورد. اساساً دلیل به زمین خوردن تمدن‌ها هم همین است. تمدن‌هایی که ریشه ندارند و هویت خود را از ظاهر پرطروات یک تمدن واقعی عاریه می‌گیرند تا مدتی سرپا هستند و به تدریج زمین می‌خورند، اما خطاکاری که در مسیر است به گیاهی آفت‌خورده می‌ماند که هنوز ریشه در زمین دارد و با سمپاشی، آب و کود به موقع، امید احیا آن وجود دارد. اگر امتی در مسیر رهبری امام قرار گرفت، علیرغم همه عیوب و خطاهای احتمالی قابل اصلاح است و مسأله اصلی، اتصال به آن منبع است. بر این اساس، اگر به آن منبع متصل باشیم، به تدریج نواقص و خطاها اصلاح می‌شود. اما اگر از آن منبع جدا شویم، رفع این نواقص امکان‌پذیر نیست. سراسر تاریخ ما هم نشان می‌دهد که چنین امتی هیچگاه قادر به تمدن‌سازی نبوده‌اند. خداوند هرگز بنده و امتی که اتصال خود را قطع نکرده‌، رها نمی‌کند.


او درباره نحوه خوانش بحران‌ها و مسائل امروز افزود: واقعیت این است که همه این بحران‌ها، مراحل تربیت ما هستند و همه سختی‌ها به دلیل فاصله از مبداء ایجاد شده است. البته این فاصله مربوط به امروز نیست و ما اساساً از مبداء فاصله داشته‌ایم و اتفاقاً امروز در حال قرارگرفتن در ریل هستیم و این در مسیر قرار گرفتن هم، همین سختی‌ها را دارد. بر این اساس، اگر ساختار حکومتی‌مان را در حوزه‌هایی معیوب می‌بینیم، این عیوب، به تدریج اصلاح می‌شود. واقعیت این است که تا زمانی که یک ساختار حکومتی بنا نشود، عیوب آن مشخص نمی‌شود و نمی‌توان از پیش عیوب آن را پیش‌بینی کرد مهم این است که اتصال به منبعی که توان و انرژی تمدن‌سازی را به یک جامعه تزریق می‌کند را حفظ کنیم. بنابراین، شاخص اول در حفظ، تداوم و بقای انقلاب اسلامی، اتصال به ولایت است. این روایت اساساً داعیه‌دار مردم است؛ جریان کلانی که در کل نظام خلقت وجود دارد یک الگوی کاملاً تکرار شونده است و مقاطع حساس تاریخ ما را ساخته ‌است؛ نمونه عالی آن را می‌توان در جریان عاشورا دید؛ حرکت کاروانی انسان‌های به ظاهر متفاوت ذیل رهبری یک امام. این الگو در قیامت هم تکرار می‌شود و همه می‌کوشند تا خود را ذیل امام پیدا کنند و این همان حرکت اصلی است. امروز، این اتفاق در امت و جامعه ما نیز در حال رخ‌دادن است. ‌ولایت پای کار است و مردم هم به آن متصل شده‌اند، جریان در حال جلو رفتن است و طبیعتاً در این مسیر با بحران و مشکلاتی هم مواجه است. اما درباره چگونگی باقی‌ماندن اصل حرکت باید گفت، آن‌هایی که صدرصد در جبهه باطل قرار گرفته‌اند، کنار می‌روند و کسانی که حتی یک درصد به حق گرایش دارند، به مسیر برمی‌گردند؛ درست همانند صحنه‌ای که در عاشورا رقم خورد و در قیامت هم رقم خواهد خورد و این همان عرصه حق و باطل است؛ دو قطبی شدنی که در جامعه امروز ما اتفاق افتاده، فرصتی برای تمیز حق از باطل است. امروز شهدا سرمایه‌گذاری ما برای تثبیت حضور مردمی هستند. ما با نیروی شهدا جلو می‌رویم و تا زمانی که مردم متصل به شهدا هستند، تمام آن انرژی و سرمایه به جامعه تزریق می‌شود که نمونه آن را می‌توان در مراسم تشییع شهید سلیمانی دید.


با مسئله مثل مسئله برخورد شود نه بهانه


در ادامه علیرضا شجاعی‌زند انقلاب اسلامی را یک پدیده زنده خواند و درباره دلایل آن گفت: انقلاب اسلامی چه برای دوستداران آن و چه برای کسانی که سر دوستی با آن ندارند، یک مسئله به‌روز است. بنابراین یک پدیده صرفاً تاریخی و یا مناسبتی نیست. دلیل اینکه ما نتوانسته‌ایم انقلاب را از ساحت تأملات خود خارج کنیم، یکی انکار این پدیده توسط مخالفان آن و دیگری، ابراز نگرانی درمورد ازدست‌رفتن آن است. همین دو دلیل؛ انقلاب را تبدیل به یک امر امروزی کرده است. انکار مسلمات پیشین پدیده رایجی است که گویا باید در تمام وجوهات، چرخ را از نو اختراع کنیم. در امر انکار انقلاب، تمامی ابعاد ضرورت، اصالت، حقانیت و فایدت انقلاب زیر سوال رفته است. جالب است که این تردیدها و انکارها ازسوی کسانی است که این انقلاب را زیسته‌اند و در آن حضور داشته‌اند. از علل این موضوع، می‌توان به مواردی چون میل به بازاندیشی و غلبه گفتمان لیبرال و رواج تجدیدنظرطلبی اشاره کرد. مدرنیته نقش مهمی در دامن‌زدن به این بازاندیشی داشته و امکانات، ابزار و شرایط آن را بسط داده است. ما امروز بیش از آنکه پاسخگو باشیم، مطالبه‌گر هستیم که این خود به تقویت بازاندیشی کمک می‌کند. بازاندیشی و تجدیدنظرطلبی متفاوت از هم هستند. بازاندیشی، امر مثبتی است که به آشکارشدن حقیقت یک موضوع کمک می‌کند. اما تجدیدنظرطلبی این ویژگی را ندارد و با داشتن عقبه‌ای در لیبرالیسم، نسبتی هم با پست‌مدرنیسم برقرار می‌کند.


او با بیان اینکه هر دو رویکرد انکار انقلاب و ابراز نگرانی درمورد آن، در جریان اصلاح‌طلبی دیده می‌شود، ادامه داد: از نکات عجیب این است که هر دو رویکرد انکار انقلاب و ابراز نگرانی درمورد آن، در جریان اصلاح‌طلبی دیده می‌شود. دلیل ایستادن این دو نگاه متعارض کنارهم، نظام جمهوری اسلامی است. کسانی که انقلاب را انکار و یا درمورد آن ابراز نگرانی می‌کنند، مسئله اصلیشان، نظام است. انقلاب، یک وضعیت قابل دوام نیست و با رسیدن به نقطه پیروزی و پس از آن، برپایه ایجاد نظام سیاسی جدید خاتمه می‌یابد. امروز اگر نقصانی از کارگزاران سر می‌زند، نباید آن را بر پای انقلاب بگذاریم. انقلاب تمام شد و هرچه هست، برپایه نظام جدید است. توسل‌جستن به انقلاب برای زیرسوال‌بردن نظام، پایه و اساسی ندارد. ضمن اینکه باید گفت بخشی از ضعف‌ها، معطوف به عملکرد دولت‌هاست. بنابراین لزوماً نظام را هم نمی‌توان زیر سوال برد. دولت‌ها مبتنی‌بر شرایط سیاسی جامعه و تغییرات کارگزاران روی کار آمده‌اند که هر کدام، صورت انقلابی و داعیه گفتمانی داشته‌اند. برای بررسی عملکرد نظام، شاخص‌هایی وجود دارد که در کل دنیا هم مطرح هستند و براساس آن، ارزیابی‌ها صورت می‌گیرد اما تفاوت ما در این است که مسائل را ویژه‌سازی می‌کنیم. یعنی تا مشکلی پیش می‌آید، همه‌چیز را زیر سوال می‌بریم و ریشه‌ای‌ترین مسائل را از ریشه می‌زنیم. درحالی‌که باید عوامل را ریشه‌یابی کرد و به دنبال راهکار بود. یعنی با مسئله باید مثل مسئله برخورد شود نه بهانه. هیچ کشوری با مسائل این‌گونه برخورد نمی‌کند. دلیل اینکه انقلاب برای مسئله مانده، همین نحوه برخورد با مسائل است.


افرادی که در انقلاب بودند، نیتی جز رضایت خداوند نداشتند


غلامرضا جمشیدی‌ها سخنران بعدی این برنامه به ماهیت دینی انقلاب اشاره کرد و گفت: شعارهای انقلاب، اساساً دینی بود و تظاهرات‌کنندگان همه با تحول روحی و ایمان قوی به خیابان‌ها آمده بودند. امام خمینی در جلد ششم صحیفه خود می‌گوید: «این تحول روحی توفیقی است که خداوند ار عالم بالا به ما ارزانی کرده است». رزمندگان هم با همین اعتقادات و تحولات روحی بود که راهی میدان نبرد و شهید شدند. بنابراین، اگرچه گروه‌های متفاوتی در انقلاب بودند، اما انگیزه اصلی انقلاب، دینی بود. وجه مشترک افراد حاضر در صحنه، ایمان آن‌ها بود. این نیروی عظیم، امروز هم در مردم ما وجود دارد و معتقدم ایران پر از فرشته است که با نفس‌های پاک خود، بدون اینکه طالب مزدی باشند، پشت نظام ایستاده‌اند.


او در ادامه با اشاره به دستاوردهای انقلاب، افزود: در سال‌های قبل از انقلاب، کسی نمی‌دانست انقلاب می‌شود. فضا مادی و در سکوت بود و کسی فکر انقلاب نمی‌کرد. امام خمینی تنها متفکری بود که گفت انقلاب اسلامی رخ می‌دهد. بنابراین وقتی او می‌گوید «لطف دست خدا در انقلاب بوده»، چیزی دور از منطق نیست. آنچه که در زمان امام خمینی رخ داد، ارتباط گذشته با حال بود. قبلاً وقتی از کربلا حرف می‌زدیم، واقعه همانجا دفن می‌شد. اما در انقلاب اسلامی، این واقعه ادامه پیدا کرد. این اتفاق خیلی خاصی بود چون جنگ حق و باطل ادامه پیدا کرده بود و هنوز هم ادامه دارد. این یکی از دستاوردهای انقلاب است. دستاورد دیگر آن، بحث نظری انسان‌شناختی است. ما قبل از انقلاب، انسان را به یک موجود مادی ارجاع می‌دادیم. تفکر انسان یونان و روم باستان، در حد متافیزیک بود که برای داشتن عقلانیت، می‌بایست آن را کنار بگذارد. اما امام خمینی انسان دیگری تعریف کرد که بتواند عقل در سر و عشق در قلب داشته باشد. در این انقلاب، انسان جدیدی به دنیا معرفی شد که ما کمتر به آن توجه کرده‌ایم.


جمشیدی‌ها ضمن اشاره به «تشکیل حکومت اسلامی» به‌عنوان هدف اصلی امام خمینی در انقلاب، درباره شرایط پس از انقلاب و رمز حفظ آن خاطرنشان کرد: طبیعت انسان به‌گونه‌ای است که تغییر می‌کند. بنابراین طبیعی است که با تغییر انسان، انقلاب هم تغییر کند. در همه جای دنیا چنین است که انقلابی‌ها، انقلاب می‌کنند و کراواتی‌ها، حکومت. در ایران هم، شاگردان اول انقلاب یا شهید شدند و یا معلول و مجروح. کسانی که باقی مانده‌اند، باید برای ایمان خود مراقبت کنند. ما باید برای روح انسانی خود ارزش قائل شویم. انقلاب ما هم مثل بقیه انقلاب‌ها، ریزش داشته است. کسانی که به قدرت می‎رسند، تغییر می‎کنند. برای جلوگیری از این تغییر، باید مراقب دینمان باشیم. دلیل اینکه انقلاب تا امروز پابرجا مانده، نیت صادق افراد آن بوده است. افرادی که در انقلاب بودند، نیتی جز رضایت خداوند نداشتند. امروز هم مردم ما چنین هستند و ایمانشان به اسلام، فرادولتی است. این ایمان از جای دیگری سرچشمه می‌گیرد که باید قدردان آن بود.


انقلاب اسلامی برای بقا، باید مسئله هویتی خود را حل کند


علیرضا زادبر سخنران بعدی این برنامه با تعریف تاریخ به علم فهم گذشته برای درک آینده، به تشریح دخالت «عامل خارجی» در رویدادهای داخلی ایران و دیگر کشورها پرداخت و اذعان کرد: ما یا تمام تحولات ایران معاصر را گردن عامل خارجی می‌اندازیم و یا کلاً سهمی برای آن قائل نیستیم. اما واقعیت این است که همواره عامل خارجی در رویدادها حضور داشته است؛ به‌طوری‌که اگر بخواهیم پنج تحول بزرگ تاریخ معاصر ایران را لیست کنیم، در هر کدام ردپای عامل خارجی دیده می‌شود. این مسئله مختص کشور ما هم نیست و در تمام کشورها دیده می‌شود. در زمان صفویه، مشروطه، جنگ جهانی اول و دوم با وجود اعلام بی‌طرفی ایران و اخیراً در آشوب‌های سال ۸۸ و ۱۴۰۱ می‌توانیم این مسئله را ببینیم. انقلاب اسلامی ایران هم با مسئله دخالت امر خارجی ارتباط پیدا می‌کند.


او با بیان اینکه انقلاب ایران یک فرآیند بود نه رویدادی دفعی، توضیح داد: هر فرآیندی روالی را طی می‌کند. انقلاب ایران هم فرآیندی بود که متولد شد. این فرآیند چه بود که به انقلاب اسلامی ختم شد؟ واقعیت این است که بعد از جنگ ایران و روس، نظم هویتی انسان ایرانی به هم خورد. انسان ایرانی از زمان صفویه هویتی داشت که دو بال ایرانیت و اسلامیت داشت. بعد از جنگ ایران و روس، اولین پارامتری که دیده می‌شود، تحقیر هویت ایرانی است. شعار «استقلال» که در جریان انقلاب اسلامی دیده می‌شود، حاکی از این است که ما دچار تحقیر ملی شده‌ایم. در انقلاب فرانسه این شعار دیده نمی‌شود چون در آن‌ها نیروی خارجی حضور نداشته است. بنابراین هویت انسان ایرانی اسلامی به هم خورد و هویت جدیدی تولید شد که از اواخر قاجار و در دوره میرزا فتحعلی آخوندزاده زمزمه‌های آن دیده می‌شود. قرار بر این بود که بین ایرانیت و اسلامیت فاصله بیندازند ولی علی‌رغم وادادگی‌های قاجار، این خواسته‌ها به دلیل وابستگی‌های کم‌وبیش آن‌ها با دین، وارد حکمرانی نشد. اما پهلوی این تحولات نرم را وارد ایدئولوژی کرد و در ایدئولوژی حکمرانی، کورورش و آریایی‌گری را وارد کتاب‌های درسی کرد. قرار بود هویت جدیدی بسازد که در آن ایرانیت و اسلامیت، مقابل هم قرار بگیرند. یعنی کورورش را مقابل امام حسین (ع) ببینیم. لذا این مباحثی که امروز در فضای مجازی دیده می‌شود، چیز جدیدی نیست. پهلوی لباسی برای هویت دوخت که به تن جامعه ایرانی نمی‌نشست. بخش مهمی از فرآیند وقوع انقلاب اسلامی، واکنش به این برهم‌خوردگی هویتی بود. به همین دلیل، انقلاب ما، انقلابی فرهنگی بود.


زادبر پاشنه آشیل انقلاب اسلامی را همین مسئله هویتی دانست و متذکر شد: اگر انقلاب اسلامی شکست بخورد، از همین نقطه شکست می‌خورد؛ جایی که دچار استحاله فرهنگی شود و نتواند هویت خود را بر تن نسل جدید کند. علت اینکه جوانان ما توانستند ۸ سال در دفاع مقدس حضور داشته باشند و بجنگند، این بود که امام خمینی جنگ سخت نظامی را به یک دفاع هویتی تبدیل کرد و امام آن را از دل ایرانیت و اسلامیت بیرون کشید. میانگین سنی افراد بازداشتی در حوادث اخیر، ۲۵ سال است که نمی‌توانیم بگوییم مسئله آن‌ها، اقتصادی بوده یا آنها مزدور هستند. ما مجدداً با مسئله نظم هویتی مواجه هستیم. علت اینکه علی‌رغم درنظرگرفتن امتیازهایی برای ازدواج یا فرزندآوری، تغییری در میزان آن‌ها ایجاد نمی‌شود، این است که بحران هویتی رخ داده است. آوردن حیوانات به منزل و زندگی با آن‌ها، نشانه‌های برهم‌خوردن نظم هویتی است. لذا اگر انقلاب اسلامی بخواهد بماند، باید مسئله هویتی خود را حل کند.



اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار