مجله مهر روی میز خانه جلال آل احمد!

خانه‌ای که با دو هزار کاغذ نامه ساخته شد

مجله مهر در سال‌مرگ جلال آل احمد با نگاهی به نامه‌نگاری‌های او و همسرش به جریان ساخت بنایی که حالا «خانه موزه جلال و سیمین» است می‌پردازد.

 علیرضا رأفتی: قبل از اینکه گزارش را شروع کنیم بهتر است یک حقیقت جالب را با شما در میان بگذاریم. جالب است بدانید که بر اساس آمار، از هر ۶۶۷ ایرانی یک نفر نویسنده است! این تازه آمار کسانی است که کتاب منتشر شده دارد و اگر بخواهیم نویسندگان بدون کتاب را هم دخیل کنیم که باید به همان جمله معروف رجوع کنیم: در ایران همه نویسنده‌اند مگر اینکه خلاف‌ش ثابت شود!


حالا این را بگذارید کنار سرانه مطالعه پایین در کشور و تعداد ناشرهایی که روز به روز بیشتر می‌شوند و نویسندگان زیادی که پانصد نسخه کتاب‌شان را با هزینه شخصی خودشان چاپ می‌کنند که اهل کتاب شوند و…!




جلال آل احمد بی شک یکی از مهم‌ترین نویسندگان ایرانی است. رضا امیرخانی با تکیه بر جمله معروفی که نویسندگان روسی درباره نیکلای گوگول می‌گویند که: «همه ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدیم»، درباره جلال آل احمد می‌گوید: «همه ما فرزندان زن زیادی جلال هستیم!» («شنل» از آثار گوگول و «زن زیادی» از آثار جلال آل احمد است)


داشتن یک نویسنده خوب که بشود به آن افتخار کرد، در جامعه‌ای که از هر ۶۰۰ نفرش یک نفر نویسنده دارد و سرانه مطالعه در آن بسیار پایین است، چیزی است که باید به آن افتخار کرد و قدرش را دانست. یکی از مظاهر قدر دانستن هم همین اهمیتی است که به سبک زندگی معمولی این نویسنده و همسر نویسنده‌اش «سیمین دانشور» داده‌اند. مثل همین تابلویی که حالا کنار در ورودی خانه قدیمی‌شان در محله دزاشیب تهران نصب شده: «خانه موزه سیمین و جلال»


خانه‌ای که با دو هزار کاغذ نامه ساخته شد


خانه قدیمی جلال آل احمد و سیمین دانشور حالا موزه‌ای است که هنوز حس و حال زندگی این دو نویسنده عاشق در آن جریان دارد. هنوز وقتی کنار اتاق پذیرایی این خانه می‌ایستی، صدای خنده نیما یوشیج و سید موسی صدر را در یک بعد از ظهر جمعه می‌شنوی. هنوز وقتی در اتاق کار سیمین دانشور می‌ایستی، نفس کشیدن شخصیت‌های «سووشون» را از درزهای میز چوبی قدیمی‌اش حس می‌کنی.


وقتی جلال آل احمد این خانه را می‌ساخت، سیمین دانشور ایران نبود. دو سال از زندگی‌شان گذشته بود و سیمین برای ادامه تحصیل به عنوان اولین ایرانی دانشجوی داستان‌نویسی به خارج از کشور رفته بود و جلال داشت طرح و نقشه ساخت این خانه در محله دزاشیب را می‌ریخت.


در تمام طول مدتی که این دو از هم دور بودند، هفته‌ای دو سه نامه برای هم نوشتند و ما حصل حدود یک سال دوری شد دو هزار و چند کاغذ نامه! که حالا به همت انتشارات نیلوفر تبدیل به کتابی شده با نام «نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل احمد». نامه‌هایی که شاید نویسندگان‌شان هیچ وقت با خود فکر نمی‌کردند که روزی قرار است کتاب شود و در کتاب‌فروشی‌ها فروخته شود و همه مردم بخوانندش. همان‌طور که شاید هیچ وقت فکر نمی‌کردند خانه معمولی‌شان در دزاشیب تبدیل به موزه‌ای شود که روزانه مردم معمولی زیر سقف آن نفس بکشند.


نقشه این خانه طی همین نامه‌نگاری‌ها بین جلال و سیمین ریخته شد. سیمین پیشنهاداتش برای ساخت خانه را مو به مو در نامه‌هایش می‌گفت و جلال هم قدم به قدم پیشرفت کار ساخت خانه را برای همسرش می‌نوشت.


در ادامه گزارش بخشی از یکی از نامه‌های جلال آل احمد به سیمین دانشور را می‌خوانید:




«ساختمان را در گوشه شمال غربی زمین خواهم کرد. از دو نظر: یکی از این نظر که دو دیوار صرفه‌جویی خواهد شد (نزدیک به ده‌هزار آجر) و دیگر از این نظر که به قول مهندس‌های ساختمان نور شرق خیلی مفیدتر از نور غرب است و اگر در شمال غربی بسازیم، هم از شرق و هم از غرب نور خواهیم داشت. گذشته از اینکه در ضلع شمال غربی از دو طرف کوچه است و می‌شود پنجره هم به کوچه گذاشت و نور گرفت و ساختمانی روبروی پنجره نخواهد بود که نور را بگیرد. در صورتی که ضلع شرقی این خطر هست. این از این. اساس ساختمان بر این است (گرچه نقشه آخری هنوز تنظیم نشده و با اینکه بی‌اغراق تا به حال خودم بیش از دویست نقشه کشیده‌ام، هنوز منتظر تصمیم آخری هستم که نقشه‌های تو هم که برسد تکمیلش می‌کند) که درِ کوچه توی یک هال ۴×۴ باز شود. دست راست یا چپ هال، آشپزخانه و مستراح (که حمام و روشویی هم توی آن است) باشد.


آشپزخانه و مستراح باید پهلوی هم باشد که تهیه‌ی آب گرم و اصولاً گرم کردن حمام مهیاتر و آسان‌تر خواهد بود. از خود این هال هم به عنوان ناهارخوری هم به عنوان اتاق خنک تابستان استفاده می‌کنیم. درِ کوچه را هم در کوچه شمالی زمین خواهم گذارد. بعد روبروی درِ کوچه یک اتاق بزرگ ۵/۴×۵/۵ یا ۴×۶ خواهد بود برای نشیمن و کار و مهمانخانه رو به هم. و بغل آن هم یک اتاق خواب به طول و عرض ۵/۳×۵/۴٫ و همین.


و البته جلوی اتاق مهمانخانه یا خواب هم ایوانی خواهد بود برای بهارخواب. حداکثر هشتاد متر زیربنا خواهم گذارد. و به این صورت با دیوار اطراف زمین ده دوازده هزار تومان خرج خواهد داشت. طاق عمارت شیروانی دو پوش خواهد بود و در اتاق‌ها یک لت. و توی دیوارها پر از گنجه برای ظرف و لباس و کتاب و غیره که دیگر این مزن هر دم‌ها را به عنوان بوفه و کمد و کتابخانه به دور بریزیم. و در گوشه‌ی شمال شرقی یک اتاق کوچک برای کلفت یا نوکر و در گوشه‌ی جنوب غربی هم جای گاراژ که بعد ساخته خواهد شد. پنجره‌های ساختمان بزرگ و آفتاب‌گیر. و یک عرض دراز بلند کنار ساختمان. و بقیه‌ی زمین برای درخت و باغچه و غیره. البته این نقشه‌ای که داده‌ام نقشه‌ی اصولی است.


جزئیات آن را معینی رفته است روی ورقه بیاورد و دقیق نقشه بکشد. وقتی آورد، کپیه‌ای از آن برایت خواهم فرستاد که نظر بدهی. آشپزخانه را فور خواهم گذارد که با زغال سنگ بسوزد، چون ارزان‌تر است و اگر توانستم وسیله‌ای تهیه کنم با دستگاه فشاری نفت سیاه. و این یکی کمی خطرناک است و اولی مطمئن‌تر است. و فور که با زغال بسوزد حمام را و آب را گرم می‌کند و زیر شیروانی و طاق آشپزخانه و حمام هم انبار خوبی خواهد بود.»

منبع مهر


اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار