به گزارش ذاکرنیوز، روز گذشته پس از شنیده شدن صدای انفجارهای پیاپی در غرب کابل یعنی منطقه شیعهنشین این شهر خبرها کمکم آمد که دهها جوان و نوجوان بیگناه شیعه به واسطه این انفجار به شهادت رسیدهاند و روز خونین دیگری را شیعیان افغانستان تجربه کردند.
«رسم شیعه کشی» چند سالی است که در افغانستان چهره خود را پدیدار کرده است و طی سالهای اخیر بارها شاهد حملات مرگبار اینچنینی بودهایم که در آنها دهها و صدها شیعه مظلوم افغانستان به شهادت رسیدهاند و هر بار گروهی موهوم تحت عنوان «داعش خوراسان» مسئولیت این جنایت را به عهده گرفته است. گروهی که هیچ ردپای جدی از آن در افغانستان وجود ندارد و جغرافیایی را هم به خود اختصاص نداده است که بتوان به سراغ آن رفت و رهبران و افراد جدی و موجودی هم ندارد که بتوان آنها را به محاکمه کشید و ریشه این نفرت و جنایت را در افغانستان خشکاند.
اما به راستی سوال این است که طی سالهای اخیر به ویژه یک سال و نیم گذشته چرا این گونه حملات و جنایات علیه شیعیان افغانستان افزایش پیدا کرده است، مسئولیت این حملات بر عهده کیست و چه کسی و گروهی از این حملات سود میبرد؟
1 – شاید اگر به صورت بداهه و سنتی از افراد در این باره سوال شود، بلافاصله پاسخ سوال بالا را متوجه گروه طالبان میکنند کما آنکه پس از حمله روز گذشته کابل نیز و در همان ساعات اولیه حمله بدون درنگ طالبان را محکوم کردند. اما آیا طالبان مسئول این حملات است؟
همانطور که در بالا ذکر شد گروه طالبان به مانند همه دفعات گذشته، این بار نیز دست داشتن در این جنایت را به صورت رسمی رد کرد و حتی این جنایت را محکوم کرده است و حملات قبلی را همان داعش موهوم برعهده گرفته است.
علاوه بر این اندک اطلاعی از شرایط روز افغانستان و شرایط گروه طالبان پرواضح میگردد که این گروه اصلا اکنون نیازی به این حملات ندارد و سعی دارد خود را از چنین خشونتهایی دور و مبرا کند، زیرا آنها بیش از همه در 20 سال گذشته، خود را برای رسیدن به قدرت سیاسی در افغانستان نزدیک میبینند و این معقولیت را دارند که برای حضور و شرکت در قدرت به محبوبیت و مشروعیت مردمی نیاز دارند.
از سوی دیگر طالبان به خوبی میداند که محکوم صف اول حمله علیه شیعیان به صورت سنتی شناخته میشود و در همه این سالها سعی کرده است این وجهه را ترسیم کند. بارها در سخنان مقامات بلندپایه طالبان، سخنگویان این گروه و مواضع رهبرانشان در این سالها شاهد آن هستیم که مواضعی منطقی و روشن برای همدلی و نزدیکی به شیعیان اتخاذ کردهاند.
شیعیان افغانستان خط قرمز جمهوری اسلامی
نکته دیگر در این باره جمهوری اسلامی ایران است، طالبان به خوبی به این درک رسیده که شیعیان افغانستان و جان، مال و ناموس شیعه افغانستانی خط قرمز نظام جمهوری اسلامی ایران است. طالبان بیشک به رابطه و ارتباط و تماس با ایران چه در شرایط کنونی و چه در آینده نیز نیاز جدی دارد، زیرا نمیتواند همسایه به این مهمی را در نظر نگیرد. پس به این عقلانیت توجه دارد که نباید خط قرمز اساسی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان را خدشهدار کند.
همه این موارد در کنارهم این مهم را به دست میدهد که نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی طالبان در شیعه کشی در شرایط فعلی افغانستان کاری اشتباه است و رسانههای غربی اساسا تمایلشان این است که همین نکته را جاانداخته و منافع سرمایهگذاران خود در شرایط فعلی حساس خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را تامین کنند که شرح آن در این سطو نمیگنجد.
حال برای پاسخ به سوال ابتدای این بحث باید پرده را کمی کنار زد و از زاویهای جدید به مسائل یکسال و نیم اخیر در افغانستان و «رسم شیعه کشی» در این کشور بپردازیم:
برای پاسخ به این سوال که محکوم درجه اول کشتار شیعیان افغانستان کیست، دو عنصر را باید در کنارهم دید که بیشک به هم وابسته هستند؛
1 – قوم گرایی افراطی
2 – هراس از خروج آمریکا
بیشک در صفحه سیاسی امروز افغانستان و در سطح بالای برخی مقامات سیاسی و امنیتی این کشور، دو عنصر بالا در کنارهم باعث شده است تا اتفاقاتی مانند حمله روز گذشته به منطقه «دشت برچی» کابل و شیعه کشی اتفاق بیوفتد که به اختصار به آنها پرداخته میشود:
الف) نگاهی افراطی به قومگرایی در افراد ذکر شده در بالا وجود دارد که در تمام سالهای گذشته و در تصمیمات اساسی در این کشور شاهد آن بودهایم که این نگاه افراطی باعث شده تا تصمیمات و قوانینی علیه شیعیان به صحنه اجرا برسد. اکنون نیز اگر قرار باشد تصمیمی امنیتی گرفته شود که نیاز به ریخته شدن خون غیرنظامیان برای نیل به اهداف این گروه اتخاذ شود، این قومگرایی باعث میشود که این بخشی از غیرنظامیان از میان شیعیان انتخاب شوند. کما آنکه هنگام بروز و ظهور داعش در افغانستان که بخشی از همین افراد و حلقات از او حمایت کردند، بلافاصله به سراغ شیعیان رفتند و جنایات گستردهای را علیه شیعیان ترتیب دادند تا بنگاه تبلیغاتی داعش در افغانستان جان و سر و پا بگیرد.
ب) از قضا همین حلقات و افراد دقیقا همانهایی هستند که همه منافع شخصی، حزبی و قومی خود را در حضور آمریکا در افغانستان دانسته و خروج آمریکا از افغانستان را به منزله پایان حیات خود میدانند لذا تمام تلاش خود را به کار بستهاند که فضا را برای ادامه حیات نظامی، سیاسی و همه جانبه آمریکا در افغانستان مهیا کنند.
بزرگنمایی از گروه موهوم داعش خوراسان
پس از آغاز مذاکرات جدی میان طالبان و آمریکا، همین حلقات به این سمت حرکت کردند که فضا را برای حضور گروه شبهنظامی دیگر در افغانستان مهیا کنند و او را گروهی بزرگ و اساسی معرفی کنند. هدف آنها از این اقدام این بود که به آمریکا تفهیم کنند که نباید همه تخممرغهایش را در سبد طالبان بگذارد و با خیال راحت از افغانستان خارج شود، لذا شاهد آن هستیم که پس از جدی شدن مذاکرات آمریکا و طالبان و تعهد آمریکا به خروج از افغانستان در طول یکسال و دوماه گذشته به ناگاه حملات گروه موهوم داعش خوراسان شکلی جدی به خود میگیرد و همه رسانههای جنگ طلب و حامی حضور آمریکا در افغانستان با تمام توان به میدان آمدند تا این داعش غیرموجود را تبلیغ کنند و از آن غولی جدید بسازند.
اکنون با آغاز خروج کامل نظامیان آمریکایی از افغانستان همانطور که پیش از این هم در نوشتارها پیشبینی شده بود، حضور موهوم این گروه یا گروههای مشابه و فعالیتهای آنها شکلی جدیدتر و شدیدتر به خود میگیرد تا حرف نهاییشان و هراس اساسیشان را به کرسی بنشانند.
با این حال دولت افغانستان به عنوان دولت برحال و مسئول تامین امنیت تمام مردم افغانستان باید خود را از بند چنین افراد و حلقاتی دور سازد و با تمام توان در شرایط حساس کنونی افغانستان و برای حفظ آبروی خود جلوی چنین اقدامات وحشیانهای را بگیرد.
بر اساس آنچه گفته شد، «رسم شیعه کشی» به نفع این افراد و حلقات سیاسی و امنیتی در ردههای مختلف سیاسی و امنیتی افغانستان و مسئولیت جلوگیری از تکرار این فجایع در شرایط کنونی بر عهده دولت کابل است و آنها باید بدانند این چنین حملاتی و از بین رفتن مردم افغانستان اندک ارزشی برای آمریکاییها ندارد و آنها را از تصمیمشان منصرف نخواهد کرد و دولت افغانستان باید به فکر مسئولیت و آبروی خود باشد.