یادداشت مهمان؛

تأملی در زندگی و سلوک حجت‌الاسلام سیدمحسن شفیعی

او گمشده فعالیت‌های روحانیون و انقلابیون خوزستان را این «اخلاق حسنه نبوی» می‌دانست و سعی می‌کرد با حفظ اصول و منطق انقلابی، اهل مدارا و تعامل باشد.

به گزارش ذاکرنیوز، حجت الاسلام والمسلمین سید محسن شفیعی، عالم پرتلاش، فعال فرهنگی خدوم و مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های خوزستان ۲۸ اسفندماه سال گذشته دار فانی را وداع گفت و این روزها به مناسبت ایام چهلم ایشان، یاسر عسگری، مدیر انتشارات «راه یار» یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.


مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید.


۱. اولین بار نام حجت الاسلام والمسلمین سید محسن شفیعی را در دوره دانشجویی ام شنیده ام؛ از دوستان دانشجویی و فعالان دانشجویی اهواز، که بیشترشان در دانشگاه شهید چمران اهواز تحصیل می‌کردند. اینکه ارتباط صمیمی و دلی با دانشجویان دارد؛ حامی فعالیت‌های فرهنگی و انقلابی و مطالبه‌گرانه و عدالت‌خواهانه است؛ دغدغه ترویج اندیشه‌های امام و رهبری دارد؛ ساده زیست و زاهد است؛ تجمّل گرا و اشرافی نیست؛ جلسات مختلف فرهنگی و معرفتی برای دانشجویان و فعالان دانشجویی و جوانان و طلاب منطقه دارد و هم در مساجد فعال است و هم در بین مدیران نهاد رهبری در دانشگاه‌ها، چهره شاخص و محبوب و اثرگذاری است. ذکر خیر او را به کرّات از دانشجویان و فعالان خوزستانی شنیدم.


۲. در سطح دوم، نام وی را زمانی شنیدم که در ماهنامه «سوره» (به سردبیری آقای وحید جلیلی) فعالیت می‌کردم. آقای جلیلی سفری به اهواز داشته اند (سال ۱۳۸۴ یا ۱۳۸۵) و شاید اولین بار به صورت جدّی با آقا سید محسن شفیعی از نزدیک آشنا شد (یعنی اگر از قبل هم آشنایی و دیدارهایی داشتند، این دیدار به رفاقت و همفکری مستمر منجر شد و حضور در اهواز ثمرات مبارکی به همراه داشت و سفر بسیار موفقیت آمیزی شد). این آشنایی حضوری باعث شد که توزیع مجله «سوره» در خوزستان و به ویژه اهواز، که از قبل نیز به خاطر فعالیت دانشجویان و طلاب و فعالان انقلابی وجود داشته است، رشد قابل توجهی یابد و مخاطبان نشریه در اهواز و خوزستان به صورت چشمگیری افزایش پیدا کند و خود آقا سید محسن شفیعی هم در این زمینه نقش برجسته ای داشت و از حامیان و مروّجان جدّی نشریه در منطقه محسوب می‌شد. این رویه بعداً با شکل گیری ماهنامه «راه» (نشریه جدید آقای جلیلی) و دیگر فعالیت‌های آقای جلیلی (مانند جشنواره عمار، نوشت افزارهای ایام و واحد تاریخ شفاهی اهواز و…) تکرار و تکرار شد.


۳. در سطح سوم، دوره فعالیتم در دفتر نشر معارف و در حوزه نشر کتاب بود که در اواخر دوره حضورم، منجر به چاپ کتاب «در جستجوی راه امام» از ایشان شد؛ مجموعه گفتارهای تبیینی و تحلیلی ایشان درباره اندیشه‌ها و خط مشی امام خمینی (ره)، آن هم با تأکید بر اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب. کتاب کم حجم، روان و دانشجو پسندی بود. ارتباطاتم در این دوره با ایشان بیشتر و بیشتر شد و حتی رایزنی‌هایی برای تجدیدچاپ آثار معارفی ابوی ایشان (حضرت آیت الله سید علی شفیعی) انجام شد و هم تعدادی از آثار ابوی را فرستادند و هم اینکه در یک سفر حضوری به اهواز، او و برادرشان توضیحاتی در این باره ارائه دادند. گاه مخاطب تماس‌های تلفنی و پیامک‌های محبت‌آمیز بی مقدمه و با مقدمه ایشان می‌شدم که ابراز لطف و شاگردنوازی می‌کرد. با اینکه، در اواخر، کار خاصی برای ایشان، جز چاپ کتابشان، انجام نداده بودیم ولی آنقدر تشکر و ابراز لطف می‌کرد که خودمان شرمنده محبت‌هایش می‌شدیم. در برخی ایام و مناسبت‌های مذهبی و حضور در حرم‌های مطهر، پیامک می‌فرستاد و اینکه نایب الزیاره و به یاد ماست. برای نمونه دو تا از آن پیامک‌های محبت آمیز ایشان: «سلام علیکم، این پیامک سند و شاهدی است که در لحظات نورانی و معنوی سحرگاهان به یادتون، دوستدارتون و دعاگوتون هستم. از خداوند سربلندی و حُسن خاتمه و استجابت دعاهاتون رو خواهانم.» و «سلام الله علیکم و رحمته و برکاته. در چهارمین روز مبارک شعبان المعظم همراه با تبریک و شادباش روز میلاد حضرت اباالفضل (علیه السلام) از صمیم قلب، دعاگوی شما هستم. ان شاءالله سربلند و برقرار باشید. دعاگو و دوستدارتون. اهواز، سید محسن شفیعی.» البته این مسأله تنها برای نگارنده، بلکه برای بسیاری از فعالان و جوانان و دانشجویان به کرّات رخ داده است؛ او با همه همین گونه با محبت و علاقه برخورد می‌کرد که هر کس فکر می‌کرد نزدیک ترین و صمیمی ترین فرد نسبت به ایشان هست.


۴. در سطح دیگر هم دوره فعالیتم در انتشارات «راه یار» بود که مجموعه‌ای از کتاب‌های منتشره دفتر را برایشان پُست کردیم که هم به صورت تلفنی و هم پیامکی تشکر ویژه کردند. اگرچه او احتمالاً برخی از کتاب‌ها را از طریق دوستان و همکاران دفتر تاریخ شفاهی اهواز و مسئولان فروشگاه رسانه بیداری دیده بود، اما به گونه‌ای تشکر می‌کرد که خستگی از تن آدمی می‌رفت و چنان انگیزه‌ای به ما می‌داد وصف‌ناپذیر. یک نمونه از پیامک ایشان: «سلام علیک؛ برادر عزیز و مهربان من جناب آقای عسکری، صبح تون به خیر و تقبّل الله اعمالکم. با سُرور و بَهجت دریافت یک بسته پَر از لطف و مهر که در بردارنده آثار گرانسنگ جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بوده است را به اطلاع می‌رسانم. بسیار بسیار شگفت زده و شادمان شدم از دیدن این همه محصولات مبارک و نورانی، و در عجبم که چقدر از این همه کار و تلاش بی خبر بودم. انصافاً دست مریزاد می گویم و تمام قد به احترام این سعی مشکور مومنانه، قیام می‌کنم. ان شاءالله این تلاش مصداق شجره طیبه است که اصلُها ثابت و فرعُها فی السماء. رجاء واثق و چشم طمع دارم که همچنان مشمول نزول برکات معنوی آن مجموعه مجاهد و نورانی باشم. و السلام.» جالب این که این پیام را بعد از نماز صبح و حوالی ساعت ۵:۱۱ تا ۵:۱۶ صبح به دستم رسید و بسیار مایه خوشحالی و انگیزه دوستان شد.


۵. آخرین دیدار هم در مراسم رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «حوض خون» در اندیشمک (یک شنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۰) بود که زحمت کشیدند و از اهواز برای این مراسم کشوری حضور یافتند و پیش تر هم در رونمایی محلی دیگری از این کتاب در محل یادمان (آذرماه) سخنرانی داشتند. بعد از اتمام مراسم، چند دقیقه‌ای خدمت ایشان رسیدم و از حضورشان تشکر کردم و ایشان هم بابت انتشار کتاب و پرداختن به چنین موضوعات مغفول مانده تشکر کردند و سلام ویژه‌ای هم به آقای جلیلی (مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی) رساندند. در حضور آقای خلیلی (مدیر انتشارات شهید کاظمی) از کارهای این انتشارات هم تشکر کردند و گفتند جزو مشتریان ثابت و توزیع کنندگان و خریداران محصولات آن هستند. از او درباره سنگ قبر بزرگی در حیاط مزار علی بن مهزیار (ره) اهواز پرسیدم که گفتند جدّشان است و حال ابوی محترمشان را پرسیدم. که بعدش آقازاده فاضل و شاعرشان آقا سید محمد مهدی آمدند و ضمن احوالپرسی، تجدید خاطره هفته گذشته حضورشان در حسینیه هنر قم شد.


۶. در گذشت ناگهانی و دور از انتظار ایشان در یک روز مانده به شروع سال جدید، خبر بسیار ناگواری بود که عید همه فعالان فرهنگی و انقلابیون، به ویژه فعالان فرهنگی و دانشجویی خوزستان را تلخ کرد و اگر بگوییم فعالان فرهنگی و دانشجویی خوزستان یتیم شده‌اند اغراق نکرده‌ام. حجت الاسلام والمسلمین سید محسن شفیعی دارای اخلاقیات و روحیات خیلی خاصی بودند که هر فردی به راحتی و بدون حجاب و تکلّفی می‌توانست با او احساس صمیمت و رفاقت و هم‌سخنی بکند. او هم به صورت واقعی سراپاگوش می‌شد و وقتش را به آسانی در اختیار دیگران قرار می‌داد. اخلاص و شرح صدر عجیبی داشت. علاقه و محبتش را بروز می‌داد و این علاقه و محبت تصنّعی نبود. مشخص بود از دل پاک و باصفای او برمی خاست. محبتش فقط در دوره نیاز و احتیاج و مسئولیت و فعالیتش نبود و مدت‌ها از فعالیت و مسئولیت شما یا او می‌گذشت، ولی همچنان آن ارتباط گذشته را حفظ می‌کرد و علاقه قبلی را ابراز می‌کرد.


۷. شاید این ادعا را برخی نپسندند ولی می‌توان گفت تمام تلاش و جهد آقا سید محسن شفیعی این بود که اخلاق حسنه محمدی را در خودش تجلّی ببخشد و به این آیه قرآنی «اسوه حسنه» پیامبر (ص) برای مردم عمل کند؛ واقعاً او به تأسّی و پیروی از پیامبر اعظم (ص)، یک اسوه حسنه شده بود.


۸. شاید بتوان گفت علیرغم فضیلت‌های بسیاری که استاد شفیعی داشت، در «اخلاق حسنه» و روحیه مردمی و «مردمداری» و «تواضع مثال‌زدنی» خیلی خاص بود و این صفات در او خیلی بارز و آشکار بود که هر مخاطبی آن را به سهولت در می‌یافت. این اخلاق حسنه را نه تنها با مردم عادی، زنان و دختران، جوانان و دانشجویان و طلاب، بلکه حتی با کودکان هم رعایت می‌کرد. به کار فرهنگی برای کودکان خیلی توجه و عنایت داشت و کارهای خوبی که برای کودکان تولید می‌شد را مورد تشویق ویژه قرار می‌داد. اعتقاد ویژه به اخلاق حسنه داشت و سلوک و رفتار پیامبر (ص) را عامل اصلی گسترش اسلام در بین مردم می‌دانست. شاید او گمشده فعالیت‌های روحانیون و انقلابیون خوزستان را این «اخلاق حسنه نبوی» می‌دانست و سعی می‌کرد با حفظ اصول و منطق انقلابی، اهل مدارا و تعامل باشد؛ از تنگ نظری‌های عُرفی و مرسوم، آن هم به بهانه انقلابی‌گری و خلوص سازی، فاصله زیادی داشت. درگیر القاب و نشان و نمایش نبود و با اینکه یک انقلابی شناخته شده و فرهیخته‌ای ولایی مشهوری بود، فراجناحی و فراگروهی و فراباندی بود و فراجناحی و فراگروهی و فراباندی عمل می‌کرد. خاکی و متواضع، بر افراد و گروه‌ها و مراکز مختلف وقت می‌گذشت و تلاش داشت نقش «پدری» و «راهبری» و «سیاستگذاری» را به خوبی ایفا کند.


۹. اگرچه پایگاه اصلی او مسجد آیت الله شفیعی (مسجدی که پدر بزرگوارش سال‌ها در آنجا نماز اقامه می کرده) بود و بعد از آن دانشگاه‌های علوم پزشکی اهواز و شهید چمران، اما محدود به این مسجد و دانشگاه‌ها در اهواز نشد و گستره فعالیت‌هایش در سطح استان خوزستان بود. برای فعالان و مراکز فرهنگی و دانشجویی استان وقت می‌گذشت و هر کاری که از عهده‌اش برمی آمد، دریغ یا کوتاهی نمی‌کرد. کمتر روحانی دانشگاه دیده‌ای را مثل او می‌توان یافت که نه تنها در سطح شهر، بلکه در سطح استان فعال و اثرگذار باشد و مثل استاد شفیعی، وقتش صرف و حتی «وقف» دیگران باشد.


نه تنها برای جوانان و دانشجویان، بلکه ارتباطات خوبی هم با اساتید و کارکنان دانشگاه‌های خوزستان داشت و رفاقت‌های خوبی با اساتید دانشگاه را برقرار کرده بود و به عنوان «برادر» و «حامی» آنها شناخته می‌شد. برای چاپ برخی کتاب‌های اساتید دانشگاه‌ها پیش قدم می‌شد، رایزنی می‌کرد، مقدمه می‌نوشت و تلاش داشت که خروجی علمی آنها، به درستی و با کیفیت مطلوبی منتشر شود. روحانی‌ای مردمی بود و معتقد بود یکی از ویژگی‌ها و امتیازات روحانیت شیعه این است که همیشه با مردم همراه بوده است، چرا که خودش جزئی از مردم است.


۱۰. بسیار اهل تشویق و انگیزه بخشی و تزریق امید بود. به افراد و مجموعه‌های مختلف، انگیزه کار و فعالیت بهتر و بیشتر می‌بخشید. شخصیت قدرشناس و قدردانی بود. اهل پیشنهاد و مشورت بود. از مشاوره و پیشنهاد برای بهبود کارها و فعالیت‌های افراد و مراکز غفلت نمی‌کرد. خوش داشت فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی، هنرمندانه و اثرگذارتر ارائه شود. دغدغه ترویج مکتب امام (ره) و رهبری را در بین جوانان و دانشجویان داشت و رهبر معظم انقلاب هم او و فعالیت‌هایش را به درستی می‌شناخت و می‌دانست و در پیام تسلیت شأن به نکات مهمی اشاره کرده است: فاضل، عالم پُرتلاش و خدوم و بصیر، امیدهای آینده و اینکه ایشان نقش ارزشمندی در همه عرصه‌های علمی و اجتماعی و دانشگاهی خوزستان ایفا می‌کردند.


۱۱. به مسائل تربیتی توجه ویژه‌ای داشت و سبک تربیتی و سلوک رفتاری خاص خودش را داشت. در برخوردها و روابط اجتماعی، روان شناس ماهری بود. شخصیت اخلاقی و تربیتی داشت ولی فردگرا و منزوی نبود. اخلاق و تربیت او اجتماعی و سیاسی و انقلابی بود. توانسته بود بین فعالیت‌های فردی، اجتماعی و سیاسی و انقلابی‌اش جمع کند. نه تنها از فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی و خدماتی و خیریه‌ای حمایت می‌کرد، بلکه از فعالیت‌های سیاسی و انقلابی با منطق و مبنا دار هم حمایت می‌کرد.


۱۲. خوشبختانه سخنان و گفتارهای زیادی از او نیز به یادگار مانده است که بیانگر نگاه‌ها و اندیشه‌ها و دغدغه‌های اوست و دست مایه‌ها و منابع خوبی است که اندیشه‌ها و گفتارهایش به صورت موضوعی در اختیار مخاطبان و آیندگان قرار بگیرد. گزیده‌ای از این گفتارها: او معتقد بود مطالب امام، ترجمان آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) است. کلمات امام، مُحکمات انقلاب اسلامی هستند. تجدید نظر در مُحکمات به معنای بازنگری در اصل انقلاب و یا خسته شدن از آن است. عمیقاً معتقد بود که «امام خمینی رهبری نبود که مردم را مقطعی بخواهد یا تنها برای یک دوره خاصی، رأی آنان را بپذیرد.» معتقد بود که امام خمینی بسیج را برای آماده سازی انقلاب مهدوی تأسیس نموده است. توجه ویژه ای به شهدا داشته است و در سخنانش از شهدا زیاد نام می‌برد و در تبیین سلوک برخی شهدای برجسته سخنرانی‌های اختصاصی نیز انجام داده است از جمله شهید بهشتی، شهید آوینی، شهید چمران، شهید مطهری، شهید حاج قاسم سلیمانی و… معتقد بود که انقلاب اسلامی بدون شهیدان و بدون یاد شهیدان قابل درک و فهم نیست. می‌گفت تا زمانی که جمهوری اسلامی شهید می‌دهد یعنی درست عمل می‌کند.
در خصوص شهید حاج قاسم سلیمانی معتقد بود که مهم‌تر از مجاهد بودن وی، روحیه جهادی حاج قاسم و استمرار و پاسداری از این روحیه اهمیت دارد. هنر سردار سلیمانی این است که در ۳۱ سال پس از پایان سال‌های دفاع مقدس، با همان روحیه و همان انگیزه و همان دغدغه‌ها، عمر خود را سپری کرد. آیت الله مصباح یزدی را عالمی ربّانی و متفکر برجسته و مجاهد خستگی ناپذیری می‌دانست که عمر بابرکت خویش را همراه با اخلاص و پارسایی در تحکیم مبانی و توسعه معارف و تبیین آموزه‌های دین و شریعت سپری کرده است و در این راه پُر فراز و نشیب، از تندباد مخالف و ناسازگاری و جفای ملامتگران نهراسید و جز انجام وظیفه و ادای تکلیف، سودای دیگری در سر نداشت. می‌گفت آیت الله مصباح، علاوه بر تربیت نسل جوان دانشجو و طلبه و پاسخ به شبهات دینی، با تلاش خستگی ناپذیرش سدّ بلند ایستادگی در برابر التفاط و انحراف فکری و فرهنگی را قِوام و استحکام بخشید.


می‌گفت: تشخیص درست و به هنگام وظیفه و حضور میدانی در عرصه انجام وظیفه ویژگی بارز شهید دکتر مصطفی چمران است. در مقطعی که باید در جنوب لبنان حاضر شود یا در صحنه دفاع مقدس و در جنوب ایران باشد، حضور پیدا کرده است. برای شهید چمران، جنوب لبنان و جنوب ایران تفاوتی ندارد. چرا که او به دنبال انجام وظیفه است.


می‌گفت رسانه انقلاب باید از جنس خود انقلاب باشد. انقلاب اسلامی نمی‌تواند از حنجره‌های بیمار صادر شود. به قول حضرت امام، هنر متعهد باید صدای مستضعفین باشد و رسانه‌ای از جنس خود می‌خواهد و معتقد بود که کاری که شهید آوینی انجام داد از این جنس بود. آوینی کاری را در عرصه انقلاب اسلامی کلید زد که متناسب با مختصات انقلاب بود و «هنرِ اجاره‌ای» را وارد عرصه انقلاب نکرد. شهید آوینی معتقد بود این انقلاب، پاک و الهی و بزرگ است و تریبون و رسانه‌ای از جنس خود می‌خواهد که پیامش را انعکاس دهد. او به فضای مجازی و رعایت اخلاق و انصاف در آن توجه داشت و می‌گفت: همه ما باید در فضای مجازی محتاط عمل کنیم. احتیاط در انعکاس و انتشار مطالب دریافتی و نشر و بازنشر آن، لازم و بایسته است و غفلت از آن می‌تواند به دین و آخرت و حتی دنیای ما لطمه وارد کند. او می‌گفت چرا بعضی‌ها، بدون تحقیق و مطالعه چیزی می‌گویند یا می‌نویسند و از نتایج آن غافلند.


می‌گفت ما در تبلیغ اصلح هم حق نداریم مرتکب خلاف شرع بشویم. لجن مال کردن نامزدهای دیگر حتی برای رأی آوردن نامزد اصلح هم جایز نیست. او مردم را پای صندوق‌های رأی دعوت می‌کرد ولی از آن سو از منتخبین هم می‌خواست صف‌های رأی را فراموش نکنند و به تکلیف خود عمل کنند و وظیفه خود را در قبال مردم به درستی انجام بدهند. می‌گفت مسئولان و مدیران اجرایی و کارگزاران نظام یقین کنند اعتماد به نقدِ صادقانه جوانان به مراتب از برخی گزارش‌های رسمی مبتنی بر دروغ و انحراف و برخاسته از کارشناسان فاسد و آلوده، مفیدتر است. می‌گفت دهه فجر، دهه گزارش کار در حوزه گاز و برق و آسفالت نیست. دهه فجر، دهه یادآوری دغدغه‌هاست. می‌گفت عملکرد بخش‌هایی از سیستم خدماتی و اداری مردم را ضد انقلاب می‌کند. او به اصلاح ساختار و عملکرد ادارات دولتی و حکومتی توجه داشت. (برگرفته از کانال استاد سید محسن شفیعی در ایتا)

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار